تیرگی رویاها2

فریاد خاموش

فریادی که با تمام جوهر قلممان روی کاغذ می پراکنیم

فصل:2 - جین

پیش او احساس آرامش می کنم.اصلا...اصلا سرما را احساس نمی کنم.با این که دستش سرد است،وجودم پر از گرما می شود.قطرات باران،آرام آرام رویمان می ریزد.احساس خوبی وجودم را فرا می گیرد.آرام حرفی می زنم.لبخندی می زند.من هم در جوابش این کار را تکرار می کنم.دستم را فشار می دهد.نفس عمیق می کشم. آرامشی تمام وجودم را فرا می گیرد.صدای رعدی می آید.این برای ما اصلا عجیب نیست.هر شبی که اینجاییم،همین اوضاع است.او را باهیچ چیز عوض نمی کنم.                                (کاری از خیال و دیوانه ی باران)



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نوشته شده در چهار شنبه 25 ارديبهشت 1392برچسب:,ساعت 15:41 توسط خیال| |

Design By : Night Melody